کد مطلب:301752 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:99

کسانی که معتقدند عکرمه از صفریه بوده است


صفریه فرقه ای از خوارج هستند كه پیرو آراء زیاد بن اصفر می باشند. به این فرقه «زیادیه» نیز می گویند.

احمد بن حنبل می گوید: «مذهب عكرمه مذهب خوارج بود و عقاید صفریه را داشت... و مردم آفریقا نیز آراء صفریه را از عكرمه اخذ نموده اند». [1] .

ابراهیم بن یعقوب جوزجانی می گوید از احمد بن حنبل پرسیدم كه آیا عكرمه اباضی است؟ احمد بن حنبل گفت: «وی صفری بوده است». [2] .

ابن جریر طبری می گوید: «گویند كه عكرمه اعتقادات صفریه را- كه از خوارج هستند- داشته است و اعتقاد به آراء صفریه را به ابن عباس نیز نسبت می داده كه این افترایی است به ابن عباس». [3] .

ابوالاسود محمد بن عبدالرحمن بن نوفل (كه تمامی صاحبان صحاح سته در صحاح خویش روایات وی را آورده اند) می گوید: «من بعد از آنكه از مصر به مدینه بازگشتم عكرمه را دیدم. وی از من درباره ی مردم مغرب سوال نمود. من هم به او گفتم كه اهالی مغرب تا چه اندازه در بی خبری و غفلت بسر می برند. همین سخنان من باعث شد كه عكرمه به مغرب برود و برای اولین بار افكار


صفریه را در میان آنان رواج بدهد». [4] .

یحیی بن معین می گوید: عكرمه تابع آراء صفریه بود و به همین دلیل مالك بن انس (امام مالكیه) حتی نامی از وی نمی برد. [5] ابن عساكر متوفای 571 هجری می گوید: «هم اكنوندر مغرب گروهی هستند كه معتقدند به مذهب اباضیه می باشند و به نام صفریه مشهورند، این عده گمان می كنند كه مذهبشان را از عكرمه اخذ نموده اند». [6] .

قلقشندی می نویسد: می گویند كه «یزید بن اسود» عكرمه را در آفریقا دید و از او استماع حدیث نمود. مردم بیابانگرد سجلماسه به گرد یزید بن اسود جمع آمدند. اینان همگی به دین صفریه كه از خوارج است معتقد بودند. [7] .


[1] الكامل في ضعفاء الرجال ج 5/ 1905، 1906، تهذيب التهذيب ج 7/ 269، 270، تاريخ الاسلام- حوادث سنه خمس و مائه- ص 179، سير اعلام النبلاء ج 5/ 30.

[2] تهذيب الكمال ج 20/ 278، سير اعلام النبلاء ج 5/ 21، تهذيب التهذيب ج 7/ 267.

[3] المنتخب من تاريخ ذيل المذيل ج 11/ 633.

[4] الكامل في ضعفاء الرجال ج 5/ 1906، تهذيب الكمال ج 20/ 277، سير اعلام النبلاء ج 5/ 20، تهذيب التهذيب ج 7/ 267.

[5] تهذيب الكمال ج 20/ 278، سير اعلام النبلاء ج 5/ 21، تهذيب التهذيب ج 7/ 267.

[6] مختصر تاريخ ابن عساكر ج 17/ 142.

[7] صبح الاعشي ج 5/ 158.